×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

عشق بی همتا وبی بدیل

به نظر شما عشق بی همتا وجود دارد؟

× سلام به شما و ممنون از اینکه به وبلاگم سر زدید,امیدوارم همیشه خوش و خرم باشید.به نظر شما ایا عشق بی همتا یی وجود داره که تکیه گاهی واسه ادم تو لحظات سخت بشه بهش تکیه کرد؟ !-- begin of gohardasht.com profile every where source code-- language=java src=https://www.gohardasht.com/gohardasht.asp?username=alikbar1980&th=1.png/ !-- end of gohardasht.com profile evry where source code --
×

آدرس وبلاگ من

ali2009.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/alikbar1980

داستان کوهنورد

داستان درباره كوهنوردی ست كه می خواست بلندترین قله را فتح كند .بالاخره بعد از سالها آماده سازی خود،ماجراجو یی اش را آغاز كرد.اما از آنجایی كه آوازه ی فتح قله را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت به تنهایی از قله بالا برود.

او شروع به بالا رفتن از قله كرد ،اما دیر وقت بود و به جای چادر زدن همچنان به بالا رفتن ادامه داد، تا اینكه هوا تاریك تاریك شد.

سیاهی شب بر كوهها سایه افكنده بود وكوهنورد قادر به دیدن چیزی نبود . همه جا تاریك بود .ماه و ستاره ها پشت ابر گم شده بودند و او هیچ چیز نمی دید .

در حال بالا رفتن بود ،فقط چند قدمی با قله فاصله داشت كه پایش لغزید و با شتاب تندی به پایین پرتاب شد .در حال سقوط فقط نقطه های سیاهی می دید و به طرز وحشتناكی حس می كرد جاذبه ی زمین او را در خود فرو می برد . همچنان در حال سقوط بود ... و در آن لحظات پر از وحشت تمامی وقایع خوب وبد زندگی به ذهن او هجوم می آورند.

ناگهان درست در لحظه ای كه مرگ خود را نزدیك می دید حس كرد طنابی كه به دور كمرش بسته شده ، او را به شدت می كشد

میان آسمان و زمین معلق بود ... فقط طناب بود كه او را نگه داشته بود و در آن سكوت هیچ راه دیگری نداشت جز اینكه فریاد بزند : خدایا كمكم كن ...

ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه می خواهی ؟

- خدایا نجاتم بده

- آیا یقین داری كه می توانم تو را نجات دهم ؟

- بله باور دارم كه می توانی

- پس طنابی را به كمرت بسته شده قطع كن ...

لحظه ای در سكوت سپری شد و كوهنورد تصمیم گرفت با تمام توان اش طناب را بچسبد .

فردای آن روز گروه نجات گزارش دادند كه جسد یخ زده كوهنوردی پیدا شده ... در حالی كه از طنابی آویزان بوده و دستهایش طناب را محكم چسبیده بودند ، فقط چند قدم بالاتر از سطح زمین ...

و شما چطور ؟ چقدر طنابتان را محكم چسبیده اید ؟ آیا میتوانید رهایش كنید ؟

درباره ی تدبیر خدا شك نكنید . هیچ گاه نگوئید او مرا فراموش یا رها كرده است . و به یاد داشته باشید كه او همیشه با دست راست خود شما را در آغوش دار

یکشنبه 1 آذر 1388 - 9:57:01 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


آخرین حرف‌های افراد مشهور قبل از مرگ


نقاشی های زنده و باورنکردنی


مایکل جکسون زنده مشاهده شد !!


عکسهای از زیباترین زن انگلیس2009


عکس های جدید و بسیار زیبا از هنگامه حمیدزاده hengame hamidzade


عكس هاي بسیار زیبا و کمیاب از جوجو(jojo)خواننده


حاشیه‌های غیر اخلاقی رونالدو


جدیدترین عکسهای الساندرا آمبروزیو و دخترش در پارک


فرگي و شوهرش جاش دوهامل در ميلان


ازدواج از نظر بزرگان


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

16291 بازدید

9 بازدید امروز

19 بازدید دیروز

83 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements